خاطره::نماز و فوتسال
چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۴۷ ب.ظ
از عالم غیب بی خبرم اما بد نیست این خاطره را بشنوید. با یکی از دوستان قرار بود برویم فوتسال. مثلا ساعت 6 شروع می شد و 5:45 هم اذان بود. قرار گذاشتیم نماز را فرادی بخوانیم و زودتر راه بیفتیم که به فوتسال برسیم. نماز را خواندیم و راه افتادیم. سوار ماشین شدیم و دانشکده را دور زدیم تا بیفتیم توی خیابان دکتر شریعتی. چشمتان روز بد نبیند با چنان ترافیکی روبرو شدیم که انگار تمامی ماشین های شهر الان از این مسیر می خواهند رد بشوند. در راه سعی می کردیم سکوت کنیم و به این مساله فکر نکنیم :) اما به حدی این ترافیک عجیب بود که هی خود را سرزنش می کردیم " که چرا پیاده این مسیر کوتاه را نیامدیم؟" در همین گفتگو ها بود که رفیقم از یکی از اساتید اخلاق نقل قول کرد با این مضمون که: "اگر برای کار دنیا نماز جماعت را ترک کنی ، به آن کارت نمی رسی".
خدا می داند که آن شب به چه دلیلی ما خیلی دیر به فوتسال رسیدیم...
خدا می داند که آن شب به چه دلیلی ما خیلی دیر به فوتسال رسیدیم...
۹۳/۱۲/۰۶