همین امشب بود که در همایشی در یکی از دانشگاه ها شرکت کرده بودم. متاسفانه در برنامه این همایش به ساعت اذان و نماز توجه نشده بود و متاسفانه تر این که ما هم برای خروج از سالن و ادای نماز سستی کردیم. (خدا از سر تقصیراتمان بگذرد). همایش تمام شد و به منزل برگشتم. مثل بقیه شب ها سریع آماده شام خانوادگی شدیم و بعد هم رفتم سر کارم. 11 و خرده ای بود. داشتم یکی از خاطرات شهدا را تایپ می کردم. دقیق یادم نمی آید اما به کلیدواژه نماز اول وقت یا نماز قضا برخوردم که یکهو دو هزاری ام افتاد که نماز مغرب و عشاء را نخوانده ام. گوشی را نگاه کردم و دیدم کم وقت مانده به نیمه شب شرعی. سریع رفتم و وضو گرفتم و بحمدالله نماز ها را خواندم. شاید برکت همین صرفا تایپ کردن خاطرات بنده را از این خطای بزرگ نجات داد. یک بار دیگر دست شهدا در زندگی به چشم آمد که چگونه زنده اند و ناظر بر این جهان و وقایع آن. خدارا صد هزار مرتبه شکر که علیرغم خبط و خطاهای ما هنوز هم نعمت شهدا و توجهشان را از دست نداده ایم...
الحمدلله