عوارضی

نماز ، عوارضیِ آخرت به بهشت...

نماز ، عوارضیِ آخرت به بهشت...

عوارضی

رسول اکرم(ص):
الَّصلَوُةِمیَزان؛َمنَوَفی اْسَتْوَفی/ (من لایحضره الفقیه ٬ ج٬ 1 ص 2 ؛ مستدرک الوسائل ج٬3 ص 14 و ج٬ 1 ص 172)

حجت الاسلام و المسلمین جاودان:"دراین روایت آمده که نماز ترازو است و هرکس ترازو را آن قدر که باید پر کند٬ چرا که نماز میزان و معیار سنجش دیگر اعمال ماست."
پس اگر نماز را به همراه نداشته باشیم آیا می توانیم از عوارضی آخرت به بهشت عبور کنیم؟

برسیم به قرار دیدار...

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نماز جماعت» ثبت شده است

با وجود سرما و برف شدید زمستان، زیارت امامزاده داود(ع) را ترک نمی کرد. به آن جا که می رسیدیم، ما دنبال جایی برای گرم کردن می گشتیم ولی او در پی آب به همه جا سر می کشید. رودخانه ای پیدا می کرد و وضو می گرفت. اگر هم رودخانه نبود، یخ ها را می شکست تا به آب می رسید. وضو می گرفت و به نماز و دعا و نیایش سرگرم می شد. بروجردی همیشه تأکید می کرد که نماز را به جماعت بخوانیم تا همه از ثواب آن بهره مند شوند.



به نقل از کتاب "نماز شهیدان"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۵۹
-

سوار بالگرد بر فراز آسمان کردستان بودیم. دیدم "صیاد شیرازی" مدام به ساعتش نگاه می کند. وقتی علت کارش را پرسیدم، گفت:«الان موقع نمازه.» بعد به خلبان اشاره کرد که همین جا فرود بیا. خلبان گفت:«این منطقه زیاد امن نیست. اگر اجازه بدین تا مقصد صبر کنیم.» گفت:«اشکالی نداره. ما باید همین جا نماز بخوانیم.»

بالگرد نشست. صیاد با آب قمقمه ای که داشت وضو گرفت و به نماز ایستاد؛ ما هم به او اقتدا کردیم.


به نقل از کتاب "نماز شهیدان"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۶
-

به نماز اول وقت، مراسم عزاداری و دعاها اهمیت می داد و همیشه با رفتارش، دیگران را هم تحت تأثیر قرار می داد. شب جمعه قبل از عملیات کربلای 5، با چند نفر دیگر توی قرارگاه بودیم. "حاج یدالله کلهر" و "حاج علی فضلی" را دیدیم که آن ها هم به قرارگاه آمدند. وقت نماز مغرب و عشا بود و می خواستیم از قرارگاه بیرون بیاییم که حاج یدالله پرسید:«کجا می روید؟» گفتم:«می خواهیم برویم، کار داریم.» گفت:«مگر نماز نمی خوانید؟» یکی از بچه ها به شوخی گفت:«نه حاجی، ما قرصش را می خوریم!» دیگری هم گفت:«همه را جمع می کنیم و یک جا می خوانیم!» همه خندیدیم و حاج کلهر با همان لبخند همیشگی گفت:«بیائید،بیائید و شیطنت نکنید همین جا نمازمان را می خوانیم و بعد می رویم. شاید توی راه اتفاقی افتاد و عمرمان کفاف نداد تا در مقصد نماز بخوانیم.» به شوخی گفتم:«نه حاجی! ما تا شام نخوریم،نماز نمی خوانیم.» گفت:«بیائید،شام هم می خوریم.» کشان کشان ما را برد به نماز جماعت. بعد از نماز، دعای کمیل بود. وسط دعا، با بچه ها بلند شدیم که بیائیم بیرون از  لابه لای جمعیت می گذشتیم که در تاریکی چشممان به حاج یدالله افتاد. در حال خودش بود. اشک روی گونه هایش جاری بود و آرام آرام با خود زمزمه می کرد. گویا در عالم دیگری سیر می کرد. بچه ها وقتی حاج کلهر را در این حال دیدند یکی یکی سر جای خود برگشتند، ماندیم تا دعا تمام شود و بعد رفتیم.



به نقل از کتاب "نماز شهیدان"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۳۹
-

عملیات کربلای 5 به اوج خود رسیده بود و همگی لحظات حساس را پشت سر می گذاشتیم. نزدیک ظهر بود و باران شدیدی می آمد. من می خواستم به خط مقدم بروم. با خود گفتم بهتر است نمازم را همینجا بخوانم و بعد بروم. چادر بزرگی بود که عده ای از بچه ها آن جا نماز می خواندند. وضو گرفتم و رفتم توی چادر. طلبه ی جوانی آمد و رفت توی محراب و صف ها تشکیل شد. کسی آمد و اذان و اقامه گفت و نماز شروع شد. رکوع رکعت اول نماز طول کشید. ذکر ها را بیشتر خواندم، سجده هم طول کشید. نمازمان هم خیلی طولانی شد. بین دو نماز از کسی پرسیدم: «چرا این جا نماز این قدر طولانی است؟ بهتر نیست در این شرایط سخت و بحرانی نماز را سریع تر بخوانیم؟»
جواب داد: «ما این جا در مقرمان دو تا نماز جماعت در دو چادر داریم. یکی از چادر ها برای آن هایی است که عجله دارند و یکی هم این جاست که مخصوص آن هایی است که با خدایشان بیشتر کار دارند.»

به نقل از کتاب "نماز شهیدان"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۱۹
-