دو نماز جماعت
يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۹ ق.ظ
عملیات کربلای 5 به اوج خود رسیده بود و همگی لحظات حساس را پشت
سر می گذاشتیم. نزدیک ظهر بود و باران شدیدی می آمد. من می خواستم به خط مقدم
بروم. با خود گفتم بهتر است نمازم را همینجا بخوانم و بعد بروم. چادر بزرگی بود که
عده ای از بچه ها آن جا نماز می خواندند. وضو گرفتم و رفتم توی چادر. طلبه ی جوانی
آمد و رفت توی محراب و صف ها تشکیل شد. کسی آمد و اذان و اقامه گفت و نماز شروع
شد. رکوع رکعت اول نماز طول کشید. ذکر ها را بیشتر خواندم، سجده هم طول کشید.
نمازمان هم خیلی طولانی شد. بین دو نماز از کسی پرسیدم: «چرا این جا نماز این قدر
طولانی است؟ بهتر نیست در این شرایط سخت و بحرانی نماز را سریع تر بخوانیم؟»
جواب داد: «ما این جا در مقرمان دو تا نماز جماعت در دو چادر داریم. یکی از چادر
ها برای آن هایی است که عجله دارند و یکی هم این جاست که مخصوص آن هایی است که با
خدایشان بیشتر کار دارند.»
۹۳/۱۲/۱۰